به آب و گل چه فرو رفته ای از صائب تبریزی غزل 6332

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن

1 به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن ازین خرابه چو سیلاب رو به دریا کن

2 مباش کم ز نسیم سحر درین گلزار تو هم به خوش نفسی غنچه دلی وا کن

3 نگشته تنگ زمان سفر، ز دانه اشک برای راه فنا توشه ای مهیا کن

4 درین دو هفته که ابر بهار در گذرست تو نیز دامن امید چون صدف وا کن

5 مشو چو خوشه به یک سر درین چمن قانع بکوش و چشم و دل خویش هر دو بینا کن

6 حریف بحر نگردد شناوری، زنهار نشسته دست ز جان، دست عجز بالا کن

7 فکنده است ترا دربدر دهان سؤال ببند یک در و صد در به روی خود وا کن

8 ز سنگ خاره دم تیغ زود برگردد به هر که با تو کند دشمنی مدارا کن

9 همیشه دور به کام کسی نمی گردد به خنده حاصل خود صرف همچو مینا کن

10 نمی توان به پر عقل شد فلک پرواز ز عشق، صائب بال و پری مهیا کن

عکس نوشته
کامنت
comment