به حرف و صوف ز لب مهر از از صائب تبریزی غزل 5714

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم

1 به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم که پیش تیغ حوادث همین سپر دارم

2 درین ریاض من آن عندلیب دلگیرم که در بهار سر خود به زیر پر دارم

3 سپهر مجمر و انجم سپند می گردد اگر برون دهم آهی که در جگر دارم

4 مرا از زخم زبان نیست غم ز دل سیهی چو خون مرده فراغت ز نیشتر دارم

5 میان اهل خرابات چون سفید شوم که من ز بیخبریهای خود خبر دارم

6 اگر چه هر دو جهان را نثار او کردم به پشت پای خجالت همان نظر دارم

7 کریم غافل از افتادگان نمی گردد به پای خم چو سبو دست زیر سر دارم

8 ز تیغ راهزن از پیروی نمی ترسم که من ز راهنما پیش رو سپر دارم

9 مگر ز گمشده خود خبر توانم یافت هزار قافله اشک در سفر دارم

10 چنین که قافله عمر می رود به شتاب کجاست فرصت آنم که توشه بردارم

11 ز بحر اگر چه ساحل رسیده ایم صائب همان ملاحظه از موجه خطر دارم

عکس نوشته
کامنت
comment