1 عاشق سرگشته را از گردش دوران چه باک ؟ موج دریا دیده را از شورش طوفان چه باک ؟
2 کشتی بی ناخدا رابادبان لطف خداست موج ازخود رفته را ز بحر بی پایان چه باک ؟
3 سد راه عشق نتواند شدن تدبیر عقل سیل بی زنهار رااز تنگی میدان چه باک ؟
4 نیست وحشت ازغبار تن دل آگاه را پرتو خورشید را از خانه ویران چه باک ؟
5 نیست درکنعان زیوسف دور بوی پیرهن روح بالا دست را از عالم امکان چه باک ؟
6 پاکدامانی است باغ دلگشا آزاده را یوسف بیجرم را از تنگی زندان چه باک ؟
7 فارغند از خصمی اختر ملایم طینتان میوه فردوس را از تیری دندان چه باک ؟
8 از محک پروا ندارد نقره کامل عیار خود حسابان رازروز محشر ودیوان چه باک ؟
9 می کند رسوا ترازو جنس ناسنجیده را مردم سنجیده را ازشکوه در حشر از میزان چه باک ؟
10 نیست گردون منفعل از تلخکامیهای خلق میزبان سفله را از شکوه مهمان چه باک ؟
11 رو نمی تابد ز حرص ازنان سوزن دار، سگ دیده های نرم را از تیزی دربان چه باک ؟
12 شمع می لرزد به جان خویش از بیمایگی شعله پرمایه را ز افشاندن دامان چه باک؟
13 سرو ازبیمهری باد خزان آسوده است صائب آزاده را از سردی دوران چه باک ؟
دیدگاهها **