- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده ما گرز خون رنگین نباشد گومباش حلقه بیرون در زرین نباشد گو مباش
2 نیل چشم زخم باشد باده را جام سفال اهل دل را جامه (گر) رنگین نباشد گو مباش
3 می شود از وسعت مشرب گوارا تلخ و شور نقل میخواران اگرشیرین نباشد گو مباش
4 چون بنای زندگی نقش بر آبی بیش نیست ساحت منزل اگر سنگین نباشد گو مباش
5 لذت ادراک معنی دلگشای ما بس است رزق ما گر از سخن تحسین نباشد گو مباش
6 روی آتشناک را پیرایه ای در کار نیست شمع را فانوس اگر رنگین نباشد گومباش
7 خواب سنگین می کند هموار خشت و خاک را گر ز مخمل بستر و بالین نباشد گو مباش
8 نیست از قحط سخن سنجان سخنور راملال گردرین بستانسراگلچین نباشد گومباش
9 دیده آلودگان شایسته دیدار نیست خلق را گر دیده حق بین نباشد گو مباش
10 می کند منقار طوطی راسخن تنگ شکر عیش ما صائب اگر شیرین نباشد گومباش