1 ما که سطر کهکشان از لوح گردون خوانده ایم در خط دیوانی زنجیر، عاجز مانده ایم
2 در سر بازار محشر دست ما خواهد گرفت در مصاف آرزو دستی که بر دل مانده ایم
3 رنجش بیجا گل خودروی باغ دوستی است ورنه ما کی دشمن خود را ز خود رنجانده ایم؟
4 عقده می افتد به کار غنچه گل از نسیم در گلستانی که ما سر در گریبان مانده ایم
5 چشم کوته بین تمنای قیامت می کند ما ز پشت این نامه را نوعی که باید خوانده ایم
6 این زمان در ضبط اشک خویش صائب عاجزیم ما که از دریا عنان سیل را پیچانده ایم