1 راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم ما راه آشنایی بیگانه بسته ایم
2 از چشم زخم توبه مبادا شکسته دل عهدی که ما به شیشه و پیمانه بسته ایم
3 غیرت شهید بی ادبی های طرز ماست از موم، نخل ماتم پروانه بسته ایم
1 می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را می کند از آب عریان، دشنه فولاد را
2 سرو از قمری به سر صد مشت خاکستر فشاند تا به سنبل راه دادی شانه شمشاد را
1 عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را پیش زهاد افکنم این خرقه سالوس را
2 هیچ کس از رشته کارم سری بیرون نبرد نبض من بند زبان گردید جالینوس را
1 جذبه مجنون سبک سازد ز تمکین سنگ را در کف طفلان دهد پرواز شاهین سنگ را
2 می توان دل را به آهی کرد از غم ها سبک یک فلاخن می کند آواره چندین سنگ را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را