خاکی به لب گور فشاندیم از صائب تبریزی غزل 5918

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم

1 خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

2 چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

3 چون سایه مرغان هوا در سفر خاک آزار به موری نرساندیم و گذشتیم

4 گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم

5 کردیم عنانداری دل تا دم آخر گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم

6 در رشته کشیدند دگرها گهر جان ما این عرق از جبهه فشاندیم و گذشتیم

7 هر چند که در دیده ما خار شکستند خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم

8 یک صید ازین دشت به فتراک نبستیم چون مهر همین تیغ رساندیم و گذشتیم

9 هر چند که در مد نظر بود دو عالم یک حرف ازین صفحه نخواندیم و گذشتیم

10 فریاد که از کوتهی بازوی اقبال دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم

11 صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment