- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما درد را به ذوق می ناب می کشیم از آه سرد منت مهتاب می کشیم
2 از حیف و میل پله میزان ما تهی است از سنگ، ناز گوهر سیراب می کشیم
3 پاکی است شرط صحبت پاکیزه گوهران پیش از پیاله دست و دهن آب می کشیم!
4 بر خاک تشنه جرعه فشانی عبادت است ما باده را به گوشه محراب می کشیم
5 از آب زندگی نکشد هیچ تشنه لب نازی که ما ز خنجر سیراب می کشیم
6 داریم با کجی طمع راستی ز خلق گوهر برون ز بحر به قلاب می کشیم
7 نتوان به خار و خس ره سیلاب را گرفت دست ازعنان این دل بیتاب می کشیم
8 ترسانده است دولت بیدار چشم ما از بخت خفته ناز شکر خواب می کشیم
9 از رفتن حیات که بودیم دلگران امروز ناز آمدن آب می کشیم
10 ما خواب را به دیده خود تلخ کرده ایم شیر و شکر ز ساغر مهتاب می کشیم
11 صائب به زور گریه بی اختیار، ما در گوش بحر حلقه گرداب می کشیم