- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم
2 بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم
3 حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند از فکر او سری که به زانو گذاشتیم
4 شستیم دست خود ز ثمر پاک همچو سرو روزی که پای بر لب این جو گذاشتیم
5 کردند همچو سرو نفس راست بلبلان تا از چمن به کنج قفس رو گذاشتیم
6 از جرم ما مپرس چه مقدار و چند بود ما کوه قاف را به ترازو گذاشتیم
7 نتوان دریغ داشت ز مستان کباب را دل را به آن دونرگس جادو گذاشتیم
8 صائب شدیم مرکز پرگار آسمان از دست تا عنان تکاپو گذاشتیم