ما کار دل به آن خم ابرو از صائب تبریزی غزل 5871

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم

1 ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم

2 بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم

3 حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند از فکر او سری که به زانو گذاشتیم

4 شستیم دست خود ز ثمر پاک همچو سرو روزی که پای بر لب این جو گذاشتیم

5 کردند همچو سرو نفس راست بلبلان تا از چمن به کنج قفس رو گذاشتیم

6 از جرم ما مپرس چه مقدار و چند بود ما کوه قاف را به ترازو گذاشتیم

7 نتوان دریغ داشت ز مستان کباب را دل را به آن دونرگس جادو گذاشتیم

8 صائب شدیم مرکز پرگار آسمان از دست تا عنان تکاپو گذاشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment