1 مدام از عشق جوشی در دل بی کینه می باید چو دریا مطرب عاشق درون سینه می باید
2 زچشم بد نگه دارد سیاهی آب حیوان را جمال هفته را نیل شب آدینه می باید
3 میسر نیست خودداری درون خانه خالی نگهبانی ترا در خلوت آیینه می باید
4 نباشد سرکشی از خامه مو اهل صورت را برای صید مردم خرقه پشمینه می باید
5 زمین پاک اکسیری است بهردانه قابل نهال دوستی را سینه بی کینه می باید
6 ترقی در شناسایی بود ارباب دولت را که از حفظ مراتب این بنا را زینه می باید
7 گشاید عقده های مشکل از فکر کهنسالان شراب کهنه از بهر غم دیرینه می باید
8 مکن دست فضولی زینهار از آستین بیرون که زخم خار را چون گل سپر از سینه می باید
9 میاور بر زبان بی پرده حرف عشق را صائب که دل این گوهر شهوار را گنجینه می باید