ما صلح نمودیم ز گلزار از صائب تبریزی غزل 6961

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی

1 ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی

2 چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی

3 با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم در صبح چنین تازه نکردیم وضویی

4 شوخی مبر ای تازه خط از حد که دل من آویخته چون برگ خزان دیده به مویی

5 از جوش زدن در دل خم سوخت شرابم رنگین نشد از باده من دست سبویی

6 گویاست به بی جرمی من پیرهن چاک محتاج نیم چون مه کنعان به رفویی

7 شد چون صدف آب رخ ما خرج بهاران از آب گهر تر ننمودیم گلویی

8 هر چند که گردید چو کافور مرا موی دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی

9 صائب نکند روی به آیینه چو طوطی آن را که بود از دل خود آینه رویی

عکس نوشته
کامنت
comment