ما تخم درین مزرعه جز اشک از صائب تبریزی غزل 5915

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم

1 ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم

2 چون آبله در زیر قدم راهروان را بردیم بسر عمری و هموار نگشتیم

3 با گرمروی چون جرس از ناله شبگیر یک خفته درین بادیه بر جای نهشتیم

4 از دانه ناگشته چه امید توان داشت؟ افسوس بود حاصل تخمی که نکشتیم

5 نقصان نکند هیچ کس از جود و سخاوت در خوشه رسیدیم گر از دانه گذشتیم

6 از بوته به سیم و زر خالص نرسد نقص با ما چه کند دوزخ اگر پاک سرشتیم

7 هر چند ز بی بال و پری خانه نشینیم چون آهوی وحشت زده در دامن دشتیم

8 در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر سطری که توان داد به دستی ننوشتیم

9 این آن غزل سعدی شیراز که فرمود خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment