1 نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
2 عیش امروز علاج غم فردا نکند مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح
3 هر سری را نکشد دار فنا در آغوش سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح
4 نکند طول امل چاره کوتاهی عمر نشود تار نفس رشته شیرازه صبح
5 دولت سرد نفس زود به سر می آید که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح
6 پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت چون گل روی مزارست رخ تازه صبح
7 گر دل زنده چو خورشید تمنا داری بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح