از خدنگ آه پیران ای جوان از صائب تبریزی غزل 4870

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از خدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش

1 از خدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش چون دم شمشیر از پشت کمان غافل مباش

2 از فریب صبح دولت ای جوان غافل مباش خنده شیرست لطف آسمان، غافل مباش

3 می کند بند گران سیلاب رادیوانه تر از دل پرشکوه این بی زبان غافل مباش

4 از خرام توست آب روشن این لاله زار از شهیدان خود ای سرو روان غافل مباش

5 می خورد گوهر به چشم تنگ آخر رشته را از دل بیتاب ای نازک میان غافل مباش

6 وقت بی برگی کرم با بینوایان خوشنماست در خزان از بلبلان ای باغبان غافل مباش

7 حلقه گرداب، کشتی را کند سرگشته تر چون بگردد بر مرادت آسمان غافل مباش

8 یاد یوسف ساکن بیت الحزن ر ازنده داشت در قفس صائب ز فکر بوستان غافل مباش

عکس نوشته
کامنت
comment