- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما تلخی جهان به رخ تازه می کشیم این زهر را زیاده ز اندازه می کشیم
2 محتاج اشک ما نبود آب و رنگ حسن از سادگی به چهره گل غازه می کشیم
3 آشفتگی است لازم جمعیت حواس بیجا ز چرخ منت شیرازه می کشیم
4 افسرده است مستی ما چون خمار ما ما جام را به تلخی خمیازه می کشیم
5 از گل هزار حلقه رنگین درین چمن در گوش عندلیب ز آوازه می کشیم
6 می سوزد از شفق نفس خونچکان ما تا همچو صبح یک نفس تازه می کشیم
7 بیشی کمی است شوق چو افتاد بی شمار دریا کشیم و باده به اندازه می کشیم
8 چون بلبل دراز نفس منت بهار صائب درین چمن پی آوازه می کشیم