- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی آب ساخت خط، لب جان پرور ترا کرد این غبار مهره گل گوهر ترا
2 تمکین و شوخی تو به میزان برابرست فرقی ز بادبان نبود لنگر ترا
3 گوهر ز آب تلخ محیط است بی نیاز حاجت به باده نیست دماغ تر ترا
4 منت پذیر سفله نگشتن غنیمتی است غمگین مشو که سوخت فلک اختر ترا
5 این نور عاریت که هلال تو بدر ساخت در یک دو هفته می خورد آخر سر ترا
6 نازش مکن به دولت دنیا که چون حباب از باد نخوت است خطر افسر ترا
7 (دل) در بقا مبند که معمار صنع کرد از پا به لای نفی بنا، پیکر ترا
8 چشم ترا ز خواب پریشان خلاص کرد صائب نهفت صیقل اگر جوهر ترا