- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب حیوان زند آب در میخانه ما می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
2 از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی گل ابری شود از گریه مستانه ما
3 در دل ما نبود منزلتی دنیا را گنج افتاده ز طاق دل ویرانه ما
4 دانه سوخته خال، پر و بال رساند بر لب کشت همان خال بود دانه ما
5 چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟ رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
6 صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما