-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
2 بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان می توان یافت به نور دل بیدار مرا
3 هست بر خاطر من دیدن غمخوار گران ورنه کوه غم او نیست به دل بار مرا
4 در سیه رویی ازان گشته ام انگشت نما که سر آمد چو قلم عمر به گفتار مرا
5 چون کنم پیش طبیبان دگر دست دراز؟ ناز عیسی است گران بر دل بیمار مرا
6 از کف دست اگر موی برون می آید می رسد دست به موی کمر یار مرا
7 سرو آزاد ترا دیده بدبین مرساد که به هر جلوه کند تازه گرفتار مرا
8 حلقه ای می زنم از دور بر آن در صائب باغبان گر ندهد راه به گلزار مرا