تا سینه ام به داغ محبت از صائب تبریزی غزل 1988

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

تا سینه ام به داغ محبت رسیده است

1 تا سینه ام به داغ محبت رسیده است پروانه ام به مهر نبوت رسیده است

2 تا دل ز خارخار تمنا شده است پاک بیمار من به بیشتر راحت رسیده است

3 نی می کند به ناخن من دیده شکر تا مور من به خاک قناعت رسیده است

4 از بوی پیرهن گذرم آستین فشان تا دست من به دامن فرصت رسیده است

5 گوهر شده است قطره سیماب جلوه ام تا دیده ام به عالم حیرت رسیده است

6 لذت ز بوسه دهن مار می برم تا پای من به حلقه صحبت رسیده است

7 یک عمر غوطه در جگر خاک خورده ام تا ریشه ام به اشک ندامت رسیده است

8 دزدیده ام ز ننگ گرفتن در آستین دستم اگر به دامن دولت رسیده است

9 غیرت شده است مهر دهان، ورنه عمرهاست طومار صبر من به نهایت رسیده است

10 گوهر شده است در صدف قدر دانیم گر قطره ای ز ابر مروت رسیده است

11 سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من چون قحط دیده ای که به نعمت رسیده است

12 کشتی ز چار موجه به ساحل رسانده است صائب ز صحبت آن که به خلوت رسیده است

عکس نوشته
کامنت
comment