- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
2 دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت میشود از خاک افزون حرص چشم دامها
3 خام کرد آن آتشینرو آرزوهای مرا گرچه از خورشید تابان پخته گردد خامها
4 هر سؤالی را جوابی پیش ازین آماده بود بیجواب از کوه تمکین تو شد پیغامها
5 پستهها را لعل میگونت گریبانچاک کرد تلخ شد از چشم شوخت خواب بر بادامها
6 سنگ میشد پیش ازین در پنجه ابرام، موم از دل سخت تو بیتأثیر شد ابرامها
7 راست ناید با وطن نقش گرامیگوهران روی در دیوار باشد در نگینها نامها
8 نیست اوج اعتبار پوچمغزان را ثبات کوزه خالی فتد زود از کنار بامها
9 از دو جانب بود مشکل جمع کردن خویش را فکر آغازم برآورد از غم انجامها
10 شد منور سینه من صائب از داغ جنون خانه تاریک را روشن کند گلجامها