- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا از عقیق او به بدخشان سخن گذشت از سنگ، لعل چون عرق از پیرهن گذشت
2 دامان چین ز عطسه خون لاله زار شد از بس نسیم زلف به مغز ختن گذشت
3 گرد لب پیاله که از مجلس شراب حرفی برون نبرد اگر صد سخن گذشت
4 یوسف ز شرم سر به گریبان چاه برد تا از قماش پیرهن او سخن گذشت
5 آتش ز روی صورت دیوار می چکد پروانه چون تواند ازین انجمن گذشت؟
6 صائب کمال زلف در آشفته خاطری است نتوان ز بیم ناخن دخل از سخن گذشت