-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست
2 هر مو زبان نکته سرایی نمی شود تا ترک گفتگو نکند این زبان که هست
3 چندین هزار جامه بدل کرد هر حباب دریای بیکران حقیقت همان که هست
4 باور که می کند، که ازان گنج سر به مهر آفاق پر گهر شد و او همچنان که هست
5 از سرنوشت هر دو جهان سربرآورد خود را اگر کسی بشناسد چنان که هست
6 سنگ نشان به کعبه رسانید حاج را حق را نیافتی تو به چندین نشان که هست
7 کار جهان چنان که تو خواهی اگر شود ایمان نیاوری به خدای جهان که هست
8 صائب چسان به حمد تو رطب اللسان شود؟ ای عاجز از ثنای تو هر نکته دان که هست