- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما فانوس گردباد شود بر چراغ ما
2 چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما
3 ماییم و داغی از جگر گل فگارتر ناخن مبادش آن که بکاود به داغ ما
4 ای بخت ما به ظلمت شبهای غم خوشیم روغن مکش ز ریگ برای چراغ ما
5 انجام خود در آینه شیشه دیده است پیوند تاک می برد انگور باغ ما
6 با آن که از شکسته دلی پر نمی زند بر گرد سرو شیشه تذروست زاغ ما
7 صائب ز جویبار حیا آب خورده ایم خورشید چشم بسته درآید به باغ ما