- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به خلوت هر که رخت از حلقه جمعیت اندازد زگرداب خطر خود را به مهد راحت اندازد
2 کسی را می رسد لاف کرم چون چشمه حیوان که نقد جان به دامن خضر را در ظلمت اندازد
3 خطرها باشد از آه ضعیفان سربلندان را که مویی کاسه فغفور را از قیمت اندازد
4 گلوی خویش می مالد به تیغ از کوته اندیشی سپر هر کس که پیش دشمن کم فرصت اندازد
5 ندارم از غریبی شکوه ای از سازگاریها مگر یاد وطن گاهی مرا در غربت اندازد
6 سبک مغزی که از دنیا تن آسانی طمع دارد به راه سیل بستر بهر خواب راحت اندازد
7 به تحریک صبا از جا غبارش برنمی خیزد به خاک تیره هر کس را که خواب غفلت اندازد
8 از ان از گوشه عزلت نمی آیم برون صائب که ترسم سایه بر فرقم همای دولت اندازد