- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کوی عشق مبر زاهد ریایی را مکن به شهر بدآموز، روستایی را
2 جماعتی که به بیگانگان نمی جوشند نچیده اند گل باغ آشنایی را
3 ز زلف ماتمیان ناخنی چه بگشاید؟ قلم چه داد دهد قصه جدایی را؟
4 چه دل به شبنم این باغ و بوستان بندم؟ که کرده اند روان، درس بی وفایی را
5 هلاک غیرت آن رهروم که می دارد ز چشم آبله پنهان، برهنه پایی را
6 ز نقش شهپر طاوس می توان دانست که چشمهاست به دنبال، خودنمایی را
7 نمی شود نشود فرق سرکشان پامال سفر به خاک بود ناوک هوایی را
8 تلاش چاشنی کنج آن دهن صائب به کام شکر، شیرین کند گدایی را