- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا رخ از باده گلرنگ برافروختهای جگر لالهعذاران چمن سوختهای
2 نیست صیدی که دلش زخمی مژگان تو نیست گرچه از شرم و حیا باز نظر دوختهای
3 میتوانی به نگاهی دو جهان را دل داد اینقدر دل که تو بر روی هم اندوختهای
4 مژه در دیده نظارگیان خواهد سوخت این چراغی که تو از چهره برافروختهای
5 سوزنی نیست که در خرقه ما نشکسته است چه نظر بر دل صد پاره ما دوختهای؟
6 میشود کار دو عالم چو به یک شیوه تمام اینقدر شیوه تو از بهر چه آموختهای؟
7 من کجا هجر کجا، ای فلک بیانصاف به همین داغ بسوزی که مرا سوختهای!
8 میدهد بوی دل سوخته صائب سخنت میتوان یافت درین کار نفس سوختهای