تا رخ از باده گلرنگ برافروخته‌ای از صائب تبریزی غزل 6795

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

تا رخ از باده گلرنگ برافروخته‌ای

1 تا رخ از باده گلرنگ برافروخته‌ای جگر لاله‌عذاران چمن سوخته‌ای

2 نیست صیدی که دلش زخمی مژگان تو نیست گرچه از شرم و حیا باز نظر دوخته‌ای

3 می‌توانی به نگاهی دو جهان را دل داد اینقدر دل که تو بر روی هم اندوخته‌ای

4 مژه در دیده نظارگیان خواهد سوخت این چراغی که تو از چهره برافروخته‌ای

5 سوزنی نیست که در خرقه ما نشکسته است چه نظر بر دل صد پاره ما دوخته‌ای؟

6 می‌شود کار دو عالم چو به یک شیوه تمام اینقدر شیوه تو از بهر چه آموخته‌ای؟

7 من کجا هجر کجا، ای فلک بی‌انصاف به همین داغ بسوزی که مرا سوخته‌ای!

8 می‌دهد بوی دل سوخته صائب سخنت می‌توان یافت درین کار نفس سوخته‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment