-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر این مباش که خون در دل نیاز کنی به قدر مرتبه حسن خویش ناز کنی
2 خوش است غارت دل ها، ولی نه چندانی که عمر جلوه خود صرف ترکتاز کنی
3 نهایتش گرهی چند وا کند از زلف ز دست کوته ما چند احتراز کنی؟
4 نظر به جانب من کن که چند روز دگر غبار خط نگذارد که چشم باز کنی
5 وفا جبلی خوبان نمی شود صائب چه لازم است سخن را عبث دراز کنی؟