تا چند بشنوم ز رسولان از صائب تبریزی غزل 2017

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست

1 تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست گه دل به نامه شاد کنم، گه به نام دوست

2 عارف ز جام مهر خموشی نیافته است کیفیتی که یافت دلم از کلام دوست

3 رحم است بر کسی که ز کوتاه دیدگی در جستجوی ماه برآید به بام دوست

4 دشمن به بیقراری من رحم می کند در خاطرم عبور کند چون خرام دوست

5 گر میرم از خمار ز دل خون نمی خورم من کیستم که باده گسارم ز جام دوست؟

6 هر چند ناقص است شود کار او تمام افتاد چشم هر که به ماه تمام دوست

7 در بزم ما به باده و جام احتیاج نیست ما را بس است مستی ذکر مدام دوست

8 از داغ غربتش جگر سنگ خون شود آشفته خاطری که نداند مقام دوست

9 خون می خورد ز ساغر آب حیات، خضر خوشتر ز لطف خاص بود لطف عام دوست

10 ناکامی است قسمت خودکام، زینهار بر کام خود مباش که باشی به کام دوست

11 صائب فزون ز باده لعل است نشأه اش خونی که می خورم ز رخ لعل فام دوست

عکس نوشته
کامنت
comment