-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما
2 خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما
3 راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر ورنه کوتاهی ندارد طره شبگیر ما
4 آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیر ما
5 خاک راه انگار و درد جرعه ای بر ما بریز گرد خجلت را بشو از چهره تقصیر ما
6 همچو زخم تازه خون گردد روان از جوی شیر بیستون را بر کمر آید اگر شمشیر ما
7 بس که صائب شد خطا از صید و بر خارا نشست خنده دندان نما زد اره بر شمشیر ما