که یابد رهایی ز دام نگاهش از صائب تبریزی غزل 5090

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟

1 که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟ که یک حلقه اوست چشم سیاهش

2 دل تنگ با جلوه اش چون برآید؟ گه گردون غباری است از جلوه گاهش

3 کمر بسته چون بندگان بهر خدمت مه از هاله پیش رخ همچو ماهش

4 اگر آب گردد رهایی نیابد به هر دل که پیچد زلف سیاهش

5 زراندود شد چون خطوط شعاعی خس و خار عالم زبرق نگاهش

6 نکردند دلها دگر راست قامت شکستند روزی که طرف کلاهش

7 طلبکار اوراست چون تیغ پایی که سنگ فسان می شود سنگ راهش

8 چه گل چیند از سرکشی دست صائب ؟ که دامن ز گل می کشد خار راهش

عکس نوشته
کامنت
comment