- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟ که یک حلقه اوست چشم سیاهش
2 دل تنگ با جلوه اش چون برآید؟ گه گردون غباری است از جلوه گاهش
3 کمر بسته چون بندگان بهر خدمت مه از هاله پیش رخ همچو ماهش
4 اگر آب گردد رهایی نیابد به هر دل که پیچد زلف سیاهش
5 زراندود شد چون خطوط شعاعی خس و خار عالم زبرق نگاهش
6 نکردند دلها دگر راست قامت شکستند روزی که طرف کلاهش
7 طلبکار اوراست چون تیغ پایی که سنگ فسان می شود سنگ راهش
8 چه گل چیند از سرکشی دست صائب ؟ که دامن ز گل می کشد خار راهش