- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به عزم صید چین سازد چو زلف صیدبندش را رم آهو به استقبال می آید کمندش را
2 که دارد شهسواری این چنین یاد از پری رویان؟ که از شادی نمی باشد نشان پاسمندش را
3 شود هر حلقه ای انگشتر پای نگارینش نبندد بر کمر آن شوخ اگر زلف بلندش را
4 ز شیرینی به هم چسبد لب خمیازه پردازش به خاطر بگذراند هر که لعل نوشخندش را
5 نمی پیچید سر چون قمریان از طوق فرمانش اگر صید حرم می دید زلف صید بندش را
6 حیات جاودانی از خدا چون خضر می خواهم که آرم در نظر با کام دل، قد بلندش را
7 ز بی باکی به درد عاشق بی دل نپردازد مگر خط مهربان سازد دل نادردمندش را
8 به دیدن صید دلها می کند زلف رسای او ز گیرایی نباشد احتیاج چین کمندش را
9 که دارد صائب از خوبان چنین حسن گلوسوزی؟ که بلبل می کند از خرده گلها سپندش را