به که غافل باشد آن سرو از صائب تبریزی غزل 6011

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به که غافل باشد آن سرو روان از خویشتن

1 به که غافل باشد آن سرو روان از خویشتن ورنه خواهد گشت از غیرت نهان از خویشتن

2 بی نیازست از بدآموزان دل بی رحم او دارد این شمشیر سنگین دل، فسان از خویشتن

3 از غم محرومی ارباب بینش فارغ است حسن مستوری که می گردد نهان از خویشتن

4 می کند در هر نگاهی روی شرم آلود او از عرق ایجاد چندین دیده بان از خویشتن

5 نیست پروای سلاح آن را که چون مژگان کج می تواند ساختن تیر و کمان از خویشتن

6 آتش افسرده ام کز یک نسیم التفات می توانم کرد انشا صد زبان از خویشتن

7 یوسف پاکیزه دامن از زلیخا چون گریخت؟ می گریزد آشنای او چنان از خویشتن

8 چون توانم یافت صائب راه کوی یار را؟ من که عمری شد نمی یابم نشان از خویشتن

عکس نوشته
کامنت
comment