1 به که بر خود نبندد از دربان در دولت به هر که باز شده است
2 کرده تا روی خود به درگه حق صائب از خلق بی نیاز شده است
3 خطش از خال حقه باز شده است خالش از خط زبان دراز شده است
4 چون سپر روی چرخ پرچین است گره از جبهه که باز شده است؟
5 صف مژگانش در زبان بازی است گر چه چشمش به خواب ناز شده است
6 نیست یک دل گشاده، حیرانم که در فیض بر که باز شده است
7 خط مشکین او که ابجد ماست بوالهوس را خط جواز شده است
8 رو به دریا نهاده بی لنگر بی حضور آن که در نماز شده است