-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را بس است آب دهن آسیای دندان را
2 مدار چشم تفاوت ز پله میزان یکی است سنگ و گهر، دیده های حیران را
3 مکن به پرده ناموس عشق را پنهان که بادبان نشود پرده دار طوفان را
4 به احتیاط نفس کش به عاشقان چو رسی که ناز زلف بود خاطر پریشان را
5 کشیده دار عنان ادب به وادی عشق که ریگ، خرده جانهاست این بیابان را
6 بدوز چاک دلم را به رشته سر زلف که نیست حاجت محراب، کافرستان را
7 به طفل تخته تعلیم دادن استاد اشاره ای است که آماده باش طوفان را
8 غم مآل که دارد، که فکر جامه و نان گرفته است درون و برون انسان را
9 ز دل توقع آسودگی ز خامی هاست قرار نیست به یک جای هیچ پیکان را
10 فتاده است سر و کار من به صحرایی که قدر ریگ روان نیست خرده جان را
11 شکستگی نرسد خامه ترا صائب! که سرخ کرد ز گفتار، روی ایران را