-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کلفت از سینه می ناب برون می آرد گرد ازین غمکده سیلاب برون می آرد
2 شانه گر غور در آن زلف گرهگیر کند تا قیامت دل بیتاب برون می آرد
3 هرکه از حلقه آن زلف برآرد دل را کشتی خویش ز گرداب برون می آرد
4 شمع را شوق تماشای تو در بزم شراب شب آدینه ز محراب برون می آرد
5 در حریمی که لب لعل تو میکش باشد قدح از خویش می ناب برون می آرد
6 ساده لوحی که ز گردون به کجی خواهد کام گوهر از بحر به قلاب برون می آرد
7 هر که عریان شود از جامه هستی چو کتان سر ز پیراهن مهتاب برون می آرد
8 غیر دندان تو در دایره هستی نیست آسیایی که ز خود آب برون می آرد
9 جذبه خون من از شوق شهادت صائب تیغ از پنجه قصاب برون می آرد