- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز گریه چشم اشک فشان را علاج نیست جز صبر عاشق نگران را علاج نیست
2 درمانده ام به دست دل هرزه گرد خویش در دست باد برگ خزان را علاج نیست
3 تن در کشاکش فلک سفله داده ام جز پیروی دست، کمان را علاج نیست
4 عنقا اگر نه گرد فشاند ز بال خویش ناسور زخم تیغ زبان را علاج نیست
5 طوفان اگر نه شعله کشد از دل تنور خار و خس بسیط جهان را علاج نیست
6 آن را که زد شراب، علاجش بود شراب دردسر فلک زدگان را علاج نیست
7 صائب به دست باد بود تا عنان زلف جز پیچ و تاب رشته جان را علاج نیست