1 خطر دارد به محفل از کمند وحدت افتادن به گرداب بلا از حلقه جمعیت افتادن
2 کنون کز گرم رفتاری چراغی می شود روشن گرانجانی است چون سنگ مزار از غفلت افتادن
3 ترا آن روز اهل دل شمارند از سبکباران که بتوانی به رقص از بانگ طبل رحلت افتادن
4 ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران گوارا کرد بر من چاه را از قیمت افتادن
5 ترقی در تنزل بوده است اقبالمندان را که ابراهیم ادهم شد تمام از دولت افتادن
6 درخت خشک از سعی بهاران برنمی گیرد چه حاصل در کهنسالی به فکر طاعت افتادن؟
7 شکایت می کنند از تنگدستی کوته اندیشان که کافر نعمتی بار آورد در نعمت افتادن
8 برات سرنوشت آسمانی برنمی گردد چه لازم در طلسم اختیار ساعت افتادن؟
9 نیندازد زوال از حال خود خورشید تابان را چه نقصان پاک گوهر را ز اوج عزت افتادن؟
10 مدار از حسن نیت دست در کار جهان صائب که طاعت می کند اوقات را، خوش نیت افتادن
دیدگاهها **