-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دامن آنها کز گرانجانان دنیا میکشند بار کوه قاف آسان همچو عنقا میکشند
2 همچو بار طرح میباشند بر دلها گران شوره پشتانی که دست از کار دنیا میکشند
3 میکشند آنان که خار از پا چو سوزن خلق را سر برون از یک گریبان با مسیحا میکشند
4 میدهندش همچو مژگان جا به چشم خویشتن عاشقان گر خار راه عشق از پا میکشند
5 حسرت عشاق افزون میشود در عین وصل موجها خمیازه در آغوش دریا میکشند
6 گرچه لیلی عمرها شد تا ازین صحرا گذشت آهوان گردن همان بهر تماشا میکشند
7 دادهام تا نسبت آن قامت موزون به سرو قمریان از جلوهاش ناز دو بالا میکشند
8 نیست صائب رنگی از می زاهدان خشک را گردنی از دور گاهی همچو مینا میکشند