موج دریا را نباشد اختیار از صائب تبریزی غزل 6010

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

موج دریا را نباشد اختیار خویشتن

1 موج دریا را نباشد اختیار خویشتن دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن

2 زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن

3 خاک باشد از مصافم چشم دشمن را نصیب کرده ام تا خاکساری را حصار خویشتن

4 خار دیوار گلستانم که از بی حاصلی می کشم خجلت ز اوج اعتبار خویشتن

5 خلوتی چون خانه آیینه داری پیش دست بهره ای بردار از بوس و کنار خویشتن

6 گوهر از گرد یتیمی می شود کامل عیار بیش ازین دامن مکش از خاکسار خویشتن

7 می توانی آتش شوق مرا خاموش کرد گر دلت خواهد، به لعل آبدار خویشتن

8 دیدن آیینه را موقوف خواهی داشتن گر بدانی حال من در انتظار خویشتن

9 گر دهم ملک سلیمان را به موری بی سؤال همچنان باشم ز همت شرمسار خویشتن

10 بس که چون آیینه صائب دیده ام نادیدنی می شمارم زنگ کلفت را بهار خویشتن

عکس نوشته
کامنت
comment