1 سبزی که سیاه است ازو روز من این است سروی که منم فاخته اش این نمکین است
2 زان شمع نسوزم که ز فانوس حصاری است گرد سر آن شمع که در خانه زین است
3 در جبهه من شعله فطرت بتوان دید چون تیغ عیان جوهرم از چین جبین است
4 در خانه آیینه چه حاجت به چراغ است؟ بر سینه من داغ نهادن نمکین است
5 بگذار که صائب ز لبت کام بگیرد امروز که کنج دهنت بوسه نشین است