-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خط نارسته ز لعل لب دلبر پیداست رشته از صافی این دانه گوهر پیداست
2 گر چه ز آیینه روشن ننماید جوهر خط نارسته ازان چهره انور پیداست
3 مهر و کین می شود از صفحه سیما ظاهر صافی و تیرگی آب ز گوهر پیداست
4 آه گرمی که گره در دل پر خون من است همچو داغ از جگر لاله احمر پیداست
5 می کند گل ز جبین، تیرگی و صافی دل در کدو هر چه نهفته است، ز ساغر پیداست
6 چشم بد دور ازان سلسله زلف دراز! که ز هر حلقه او عالم دیگر پیداست
7 ندهد حسن گلوسوز امان عاشق را خامی آتش سوزان ز سمندر پیداست
8 جنت نسیه بود نقد، دل روشن را عکس فردوس ازین چشمه کوثر پیداست
9 نشد از کوه غم و درد، دل من ساکن شور دریا ز گرانسنگی لنگر پیداست
10 لب اظهار گشودن، ثمر خامیهاست سوز عشق از لب خشک و مژه تر پیداست
11 صاف کن سینه اگر ذوق تماشا داری که ازین آینه، آفاق سراسر پیداست
12 پرده معنی روشن نشود صائب لفظ عالم آشوبی ازان زلف معنبر پیداست