- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن نیست ممکن موج از آب روان برداشتن
2 چون صدف من هم ز گوهر دامنی می داشتم می توانستم اگر دست از دهان برداشتن
3 خانه خالی پر و بالی است بهر سالکان تیر را آسان بود دل از کمان برداشتن
4 هر که از دل بار بردارد، گران بر دوش نیست از سبوی می گرانی می توان برداشتن
5 نیست در دریای شورانگیز عالم موج را هیچ تدبیری به از دست از عنان برداشت
6 از خدا تا کی به دنیای دنی قانع شدن؟ چند از خوان سلیمان استخوان برداشتن؟
7 برنمی گردد به ابر از گوهر شهوار آب نیست ممکن دل ز لعل دلستان برداشتن
8 پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست نیست حاجت پرده از کار جهان برداشتن
9 خوشتر از صد باغ و بستان است کنج عافیت با قفس سهل است دل از گلستان برداشتن
10 می توان برداشت دل صائب به آسانی ز جان لیک دشوارست دل از دوستان برداشتن