-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد صید وحشت زده آواره به هویی گردد
2 بی تأمل مژه مگشای درین عبرتگاه که ترازوی مکافات به مویی گردد
3 درس آزادگیش زود روان می گردد هرکه چون سرو مقیم لب جویی گردد
4 عاقبت چون همه را خاک شدن در پیش است ای خوش آن خاک که جامی و سبویی گردد
5 جگر سوخته از جنبش مژگان ریزد چون قلم هر که گرفتار دورویی گردد
6 زخم شمشیر تغافل همه مخصوص من است این نه آبی است که هر روز به جویی گردد
7 صورت خوب به هر مشت گلی می بخشند تا که شایسته اخلاق نکویی گردد؟
8 بهر روشندلی ما دم گرمی کافی است چشم یعقوب پر از نور به بویی گردد
9 بس بود از دو جهان محو تماشای ترا آنقدر وقت که مشغول وضویی گردد
10 هر غباری که ازو چشم نپوشی صائب در نهانخانه دل آینه رویی گردد