-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فکر جمعیت عبث دل را پریشان میکند آن که سر داده است ما را فکر سامان میکند
2 نرم کن دل را به آه آتشین کاین مشت خون سخت چون گردید، در تن کار پیکان میکند
3 هرکه زد بر آتش خشم آب، مانند خلیل آتش سوزنده را بر خود گلستان میکند
4 میکند از راه احسان بنده صد دیوانه را کودکان را هر که آزاد از دبستان میکند
5 لذت آزادگی یار بر او بادا حرام بنده خود خلق را هرکس به احسان میکند
6 خرج ابر از کیسه دریاست، حیرانم چرا این قدر استادگی با تشنه جانان میکند
7 غیرت آرد خون بحر پاک گوهر را به جوش چون صدف لب باز پیش ابر نیسان میکند
8 در چنین وقتی که میریزد ز هم اوراق عمر صائب از غفلت همان ترتیب دیوان میکند