-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نازک اندامی که عالم تشنه آغوش اوست سایه بالای او از سرکشی همدوش اوست
2 باده تلخی که ما را در سماع آورده است نه خم افلاک در وجد و سماع از جوش اوست
3 زان گلاب تلخ کز رخساره گل می چکد می توان دانست پند بلبلان در گوش اوست
4 می توان خواند از بیاض چهره اش چون خط سبز گفتگوهایی که پنهان در لب خاموش اوست
5 آدمی گر خون بگرید از گرانباری رواست کانچه نتوانست بردن آسمان، بر دوش اوست
6 طوق قمری گر چه باشد صائب از دل تنگتر سرو با آن دستگاه حسن در آغوش اوست