دلبر از دل نیست غافل، از صائب تبریزی غزل 1308

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

دلبر از دل نیست غافل، دل اگر آگاه نیست

1 دلبر از دل نیست غافل، دل اگر آگاه نیست شاه با تخت است دایم، تخت اگر با شاه نیست

2 کوه نتوانست پیچیدن عنان سیل را سالکان را کعبه و بتخانه سنگ راه نیست

3 در دبستان، لوح هیهات است ماند رو سفید در جهان آفرینش سینه ای بی آه نیست

4 خانه من چون صدف از گوهر خود روشن است گل به چشم روزنم از آفتاب و ماه نیست

5 حلقه بیجا می زند بر در نوای بلبلان بوی گل را در حریم بی دماغان راه نیست

6 سد راه ما نگردد مهر دنیای خسیس مانع پرواز ما چون چشم، برگ کاه نیست

7 چون شبان بیدار باشد، گله گو در خواب باش آدمی را دیده بانی چون دل آگاه نیست

8 کار مردان نیست با نامرد گردیدن طرف ورنه دستم از گریبان فلک کوتاه نیست

9 در بساط خامشان باشد مگر مغز سخن ورنه حرفی غیر حرف پوچ در افواه نیست

10 هیچ خاری در بساط هستی از اخلاق بد دامن جان را شلاین تر ز حب جاه نیست

11 صائب از گرد علایق صفحه دل را بشوی زان که هر ناشسته رو را ره درین درگاه نیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر