-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست خاک در پله میزان قناعت شکرست
2 حسن را نشو و نما از نظر پاک بود آبروی چمن از شبنم روشن گهرست
3 دیده بد به تو ای ترک ختایی مرساد! که بدخشان ز لب لعل تو خونین جگرست
4 کشتی از باد مخالف متزلزل گردد دل به جا نیست کسی را که پریشان نظرست
5 از فضولی است ترا دست تصرف کوتاه بهله قالب چو تهی کرد مقامش کمرست
6 آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی خوردنش خون دل و ماندن او دردسرست
7 می کند قطع به سر، راه طلب را صائب هر که چون سوزن فولاد حدیدالبصرست