- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرچشمه حیات لب می چکان اوست عمر دوباره سایه سرو روان اوست
2 خورشید اگر چه تاج سر آفرینش است گلمیخ آستان ثریا مکان اوست
3 ماهی که روشن است شبستان خاک ازو برگ خزان رسیده ای از بوستان اوست
4 هر چند بی کنار و میان است آن محیط دست تصرف همه کس در میان اوست
5 در هیچ سینه نیست که داغی نهفته نیست زان آتش نهان که فلکها دخان اوست
6 آن شاهباز قدس که عشق است نام او دل بیضه شکسته ای از آشیان اوست
7 عشق است میر قافله عالم وجود چرخ میان تهی جرس کاروان اوست
8 خونین اگر بود سخن عشق دور نیست دلهای چاک همچو قلم در بنان اوست
9 بی چشم زخم، جوهر انسان کامل است آیینه ای که نه فلک آیینه دان اوست
10 خاکستری است چرخ که عشق است اخگرش گنجینه ای است دل که خرد پاسبان اوست