1 آهی که ز دلهای هوسناک برآید دودی است که از بوته خاشاک برآید
2 در سوزش دل کوش که در مزرعه امکان تخمی که شود سوخته از خاک برآید
3 بیرون نبرد سرکشی از خوی نکویان گر آه جگر سوز به افلاک برآید
4 از باده گلرنگ مرا باز شود دل از گریه گره گر ز رگ تاک برآید
5 صبحی که تو از دل سیهی خنده شماری آهی است که از سینه افلاک برآید
6 از گنج به افسون نکند مار جدایی قارون چه خیال است که از خاک برآید
7 آهی که کند داغ جگر گاه فلک را از سینه گرم و دل غمناک برآید
8 از تیرگی بخت مکن شکوه که این دود صائب ز دل شعله ادراک برآید