1 فتنه روز جزا درته سردارد عشق نمک شور قیامت به جگر دارد عشق
2 گر چه از ساغر توحید ز خودبی خبرست ازضمیر دل هر ذره خبر دارد عشق
3 نه همین جاده را سر به بیابان داده است همه اجزای جهان رابه سفر دارد عشق
4 عشق، خورشید و جهان شبنم بی بنیاد است از صف آرایی شبنم چه خطر دارد عشق؟
5 نیست چون برق تجلی که سرازطور کشد چون شرر در دل هر سنگ مقر دارد عشق
6 نیست چون خضر گرانجان که خورد تنها آب آب حیوان مروت به جگر دارد عشق
7 عقل را دل به سر بیضه گردون لرزد چند ازین بیضه فزون درته پر دارد عشق
8 سر من چون سر خورشید به بالین نرسید با من خسته بپرسید چه سر دارد عشق
9 چشم شبنم چه به خورشید جهانتاب کند؟ چه غم ازمردم کوتاه نظر دارد عشق؟
10 صائب ازدل خبر عشق هنرمند بپرس عقل کج فهم چه داند چه هنر دارد عشق